وبلاگ دادکار

وبلاگ دادکار

آغاز فعالیت وبلاگ از سه‌شنبه 1 دی 1394.
وبلاگ دادکار

وبلاگ دادکار

آغاز فعالیت وبلاگ از سه‌شنبه 1 دی 1394.

تاریخچه وقف ، تعاریف و اصطلاحات

تاریخچه وقف ، تعاریف و اصطلاحات 

 

در کتاب فرهنگ وقف تالیف و تحقیق ابو سعید احمد بن سلمان آمده است :‍ وقف خاص بمعنای اخص کلمه نمیتواند وقف باشد و به همین علت اقداماتی در اغلب کشورهای اسلامی در این مورد بعمل آمده که به قسمتی از آنها اشاره میشود .
1-
در کشور لبنان بموجب قانون مصوب سال 1947میلادی در وقف خاص مقرر شد .

الف : وقف خاص تنها برای دونسل جایز است و نمی تواند همیشگی باشد .

ب : واقف میتواند در وقف رجوع کند و یا در مصارف و شروط آن تغییراتی بدهد .

ج : اگر موقوفه ای خراب شد و عمران آن ممکن نگردید و یا سهم موقوف علیهم از درآمد موقوفه ناچیز شد ازبین میرود .

د : دولت میتواند شروط ظالمانه واقفان را نادیده بگیرد .

2- در کشور سوریه بموجب قانون مورخ 1949میلادی اوقاف خاصه وقفهای اولادی منحل و باطل اعلام گردید .

3-درکشور مصر پس از انقلاب 1952میلادی وقفیت وقفهای خاص موجود لغو گردید و در به وجود آمدن وقفهای خاص جدید ممانعت بعمل آمد . بالاتر ازاین به وزیر اوقاف مصر اختیار داده شد که در مصارف اوقاف عامه با توجه به مصالح ومقتضیات تغییراتی بتواند بدهد .

در ماده 4 آئین نامه اجرائی قانون تشکیلات و اختیارات سازمان اوقاف و امور خیریه جمهوری اسلامی ایران بمنظور رعایت مصلحت موقوف علیهم در مورد موقوفات خاص، ادارات اوقاف در موارد مشروحه زیر حسب مورد نظارت یا دخالت خواهند نمود .

الف : افراز، تحدید حدود واعتراض به ثبت موقوفه درصورتی که به ملکیت ، تقا ضای ثبت شده باشد.

ب : فروش موقوفه ونحوه تبدیل آن با رعایت ماده32 این آیینامه .

ج : ایجاربرای مدت بیش از ده سال بارعایت ماده 32 این آیینامه .د : اعطای حق تملک اعیان به مستاجر در رقباتی که عرصه واعیان وقف باشد با توجه به مواد 12و32 این آیینامه ،در موقوفات خاص ، در صورت بروز اختلاف بین متولی و موقوف علیهم و یا بین موقوف علهیم و در موارد تعدی و تفریط و یا به خطر افتادن مصالح بطون لاحقه باید موضوع به مرکز گزارش تا با تائید سرپرست سازمان حسب مورد نظارت و یا امور موقوفه موقتاَ و تا رفع موانع به وسیله ادراه اوقات وامور خیریه یا امین و یا هیات امنای منتخب سازمان و با رعایت مفاد وقفنامه نظیر موقوفات متصرفی اداره شود .

بطون لاحقه : به کسانی اطلاق میشود که بعد از موقوف علیهم فعلی طبق مفاد وقفنامه ، مصداق موقوف علیهم قرار خواهند گرفت .

نظارت استصوابی:آن است که اقدامات متولی موقوفه با تصویب قبلی ناظر صورت گیرد . (موقوفه صارمیه اصفهان)

نظارت اطلاعی : آن است که اقدامات متولی فقط به اطلاع ناظر برسد و در مواردی که طبق قانون وآیینامه سازمان پیش بینی شده این نظارت استصوابی است .

موقوفات متصرفی : موقوفاتی است که بموجب قانون و رعایت آیینامه اداره آنها به عهده سازمان اوقاف وامور خیریه میباشد .

اماکن مذهبی اسلامی: به اماکنی اطلاق میشود که برای عبادت یا زیارت یا انجام مراسم مذهبی ایجاد شده یا اختصاص یافته و جنبه استفاده شخصی نداشته باشد . 
موسسات و انجمن های خیریه : موسسا تی است غیر تجاری که برای تعظیم شعایر اسلامی ، امور فرهنگی ، بهداشتی ، تربیتی ، معاونت های عمومی و یا هر نوع عمل خیر دیگری تاسیس شده و به ثبت رسیده و یا تشکیل شود . 
صلاحیت : عبارت از شرایطی است که متولیان ، امنا و یا نظار باید بر اساس مفاد وقفنامه و قانون داشته باشند

متولی : شخصی است که به استناد مفاد وقفنامه با تشخیص شعب تحقیق و یا حکم دادگاه جهت اداره موقوفه تعیین شده یا بشود . اگر متولی با توجه بمندرجات وقفنامه تعیین شود متولی منصوص نامیده میشود و گرنه منصوب و یا متصدی خوانده میشود .

نایب التولیه : شخصی است که از طرف متولی به استناد متن وقفنامه یا بر اساس موازین شرعی و قانونی برای اداره موقوفه تعیین میشود . مدت و حدود اختیارات نایب التولیه بوسیله متولی تعین مگردد .

گورستان متروکه موقوفه : گورستانی است که در حال حاضر میت در آن دفن نمی شود و به موجب اسناد و مدارک ثبتی یا وقفنامه یا احکام صادره از محاکم و یا شیاع محلی ، موقوفه باشد .

ممنوع المداخله : در صورتی که متولی یا ناظر به موجب قانون و یا رسیدگی شعبه تحقیق و حکم دادگاه از دخالت و یا نظارت در امور موقوفه منع گردد تا زمان برائت ممنوع المداخله نامیده می شود .

ضم امین : در مواردی که به موجب رای دادگاه اداره امور موقوفه می باید با دخالت شخص دیگری علاوه بر متولی باشد این عمل ضم امین و شخص تعیین شده امین منضم نامیده میشود . 
معزول : در صورتی که به موجب رسیدگی شعبه تحقیق و رای دادگاه متولی یا ناظر از سمت تولیت یا نظارت برکنار گردد معزول نامیده میشود .

بودجه : پیش بینی درآمد و هزینه موقوفه یا مکان مذهبی یا موسسه خیریه است که بر اساس اسناد و مدارک اجاره ، وقفنامه ، اساسنامه و غیره در فرم مخصوص برای یک سال مالی تنظیم میشود .

مفاصا حساب : گواهی مبنی بر تفریغ درآمد و هزینه موقوفه یا مکان مذهبی یا موسسه خیریه با رعایت بودجه سالیانه می باشد .

صورتحساب : صورت درآمد و هزینه براساس اسناد ومدارک مثبته .

رقبه : عبارت است از یک واحد ملکی غیر منقول . هر موقوفه یا مکان مذهبی ممکن است دارای یک یا چند رقبه باشد .

مبرات مطلقه : آن است که واقف مصرف درآمد را برای احسان ، خیرات و بریات بدون قید و وصف اختصاص داده باشد .

مجهول المصرف : موقوفه ای است که به علت فقدان و یا از بین رفتن قسمتی از وقفنامه و یا اجمال و ابهام عبارات وقفنامه نوع مصرف عوائد آن مشخص نباشد .

متعذرالمصرف : مقصود از متعذرالمصرف آن است که صرف درآمد موقوفه در مصارف مقرر به علت فراهم نبودن وسائل و یا انتفای موضوع و یا عدم احتیاج به مصرف مقدور نباشد .

مجهول التولیه : موقوفه ای است که به علت نداشتن وقفنامه و یا به علت عدم ذکر نام یا صفت برای اداره کننده آن ، نتوان شخص معینی را به عنوان متولی موقوفه تعیین کرد .

سیره جاریه : رویه ای است که مستنبط از نظر واقف که عوائد موقوفه فاقد وقفنامه بر آن اساس مصرف می شده است ، احراز ا ین رویه با شعبه حقوقی ادارات تحقیق می باشد .

پذیره : وجهی است که به هنگام ایجار اراضی موقوفه با اعطای حق تملک اعیان به مستاجر ، به عنوان پذیره ابتدائی و یا به هنگا م انتقال رقبات به عنوان پذیره انتقالی حسب مورد به نفع موقوفه با رعایت آیینامه مربوط دریافت خواهد شد .

اهدائی : وجهی است که به هنگا م استیجار قانونی به موقوفه تقدیم میگردد .

هدایای مستقل : عبارت است از کمک های بلاعوضی که از طرف اشخاص به ادارات اوقاف و امور خیریه تقدیم میشود .

تعدی : عبارت است از تجاوز متولی یا ناظر یا امین موقوفه یا اماکن مذهبی از حدود قانون یا اذن و یا متعارف نسبت به موقوفه واماکن مذهبی و یا حقوق آنها .

تفریط : عبارت است از ترک عملی از سوی متولی یا ناظر و یا امین که به موجب وظایف معین و یا قانون و یا متعارف برای حفظ عین و یا منافع موقوفه و اماکن مذهبی لازم است .

مظنه تعدی و تفریط : وجود قراین و شواهدی است برامکان تجاوز و یا ترک عمل توسط متولی یا امین که تضییع حقوقی را احتمالا نشان دهد . اعلانات افراد موثق و وجود شکایات موجه و مستمر و بی توجهی به تذکرات ادارات اوقاف و امور خیریه یا عدم تنظیم بودجه می تواند از جمله این قرائن و شواهد تلقی گردد .

اجرت المثل : عبارت است حق التصدی که در مقابل اداره امور بقاع متبرکه طبق ماده 34 آئین نامه اجرائی قانون برای ادارات اوقاف وامور خیریه تعیین می گردد .

حق التولیه : مقصود از حق التولیه آنست که متولی یا سازمان در قبال اعمال تولیتی خود نسبت بموقوفات انجام میدهد ، برابر مبلغی که در و قفنامه قید شده دریافت میدارد در غیر اینصورت طبق مقررات 8% از درآمد خالص موقوفه میباشد .

حق النظاره : به میزان مقرر در وقفنامه وسیله ناظر اخذ میگردد در صورتیکه میزان حق التولیه و حق النظاره در وقفنامه تعیین نشده باشد حق التولیه بمقدار اجرت المثل و حق النظاره برابر مقررات 4% از درآمد خالص موقوفه میباشد .

منصوص التولیه : آنست که اوصاف یا نام متولی در وقفنامه قید باشد لذا اینگونه متولی را منصوص التولیه میگویند و چنانچه متولی منصوص در مظان تعدی و تفریط نباشد از تسلیم صورتحساب درآمد و هزینه و اخذ مفاصا حساب از شعب تحقیق معاف میباشد و اداره اوقاف بر اعمال اینگونه متولیان نظارت نخواهد نمود .

حبس : یعنی اینکه مالکی تمام یا قسمتی از مایملک خود را برای مدت معینی وقف کند . بطور کلی اگر ملک یا اموالی که نگهداری یا حبس میگردد حبس آن دائم یا موبد و ابدی باشد محکوم به وقف است و چنانچه برای نگهداری ملک و مصرف درآمد واقف زمان معین نماید بطور مثال در وقفنامه قید کند تا 30 سال از تاریخ وقفنامه به آن حبس میگویند و ملک یا اموال را محبوسه و شخص وقف کننده ر احابس می نامند .

ثلث : قبل از اینکه مومنی دار فانی را وداع نماید وصیت میکند که درصدی از مال و دارائی را بمصارف و منافع عمومی برسانند که با آن ثلث میگویند .

موقوف علیهم : درآمدهای حاصله از یک موقوفه چنانچه اختصاص به عمران و آبادی مساجد و اماکن متبرکه و مانند آنها داشته باشد ((جهت )) اگر راه فقرا و افراد و اشخاص باشد ((عنوان )) نامیده میشود و به همه اینها در اصطلاح فقهی ((موقوف علیهم)) میگویند . کسی یا چیزیکه درآمد وقف به آن اختصاص داده شده است موقوف علیه نامیده میشود و اگر اشخاص و اولاد باشد((موقوف علیهم)) تعبیر میشود .

وقفنامه : اساس و نقطه آغاز وقف تنظیم و تدوین وقفنامه است ، کلاَ وقفنامه سند معتبری است که در آن مالی که وقف شده نام واقف و محل وقوع ، مصرف موقوفات ، حدود و ثغور و سایر امور مربوط به وقف قید میگردد . اغلب وقفنامه ها برروی کاغذ نوشته میشود لیکن وقفنامه هائی در زمانهای دور برجای مانده که بعضاَ برروی پوست سنگ و یا چوب نیز حک شده است .

اجاره : اجاره عقدی است که به موجب آن مستاجر مالک منافع عین مستاجره می شود . اجاره دهنده را موجر و اجاره کننده را مستاجر و مورد اجاره را عین مستاجره می گویند .

اخذ به شفعه : هرگاه مال غیر منقول قابل تقسیمی بین دو نفر مشترک باشد و یکی از دو شریک حصه خود را به قصد بیع به شخص ثالثی منتقل کند شریک دیگر حق دارد قیمتی را که مشتری داده است به او بدهد و حصه مبیعه را تملیک کند این حق را حق شفعه و صاحب آن را شفیع میگویند .

وصیت : وصیت بر دو قسم است : تملیکی و عهدی

وصیت تملیکی : عبارت است از اینکه کسی عین یا منفعتی را از مال خود برای زمان بعد از فوتش به دیگری مجاناَ تملیک کند .

وصیت عهدی : عبارت است از اینکه شخصی یک یا چند نفر را برای انجام امری یا اموری یا تصرفات دیگری مامور مینماید .

موصی (وصیت کننده) : کسی که وصیت تملیکی به نفع او شده است موصی له ، مورد وصیت موصی به ، و کسی که به موجب وصیت عهدی ، ولی (سرپرست) بر مورد ثلث یا بر صغیر قرار داده میشود وصی نامیده میشود .

اثلاث با قیه ، محبوسات ، نذور، صدقات و هر مال دیگری که به غیر از عنوان وقف برای امور عام المنفعه و خیریه اختصاص یافته در حکم موقوفات عامه است و چنانچه فاقد متولی و متصدی باشد با اذن ولی فقیه ، تحت اداره و نظارت سازمان اوقاف و امور خیریه قرار خواهد گرفت .

مصلحت وقف : تامین نظر واقف و منافع موقوف علیهم با رعایت غبطه موقوفه .

متصرف : حسب مورد زارعان صاحب نسق یا قائم مقام قانونی آنان ، مالکان اعیان و اشخاصی که به گونه ای عرصه و یا عرصه و اعیان موقوفه تبدیل یا فروخته شده را در ید و اختیار دارند .

حقوق مکتسبه متصرف : هر نوع حقی که برای متصرف تحت شرایط قانونی معینی حاصل شده باشد ، از قبیل مالکیت اعیان، تحجیر ، حقوق کسب و پیشه ، حق نسق زارعانه ، حفر چاه ، غرس اشجار و مانند آن .

مجوز شرعی : مجوزی که براساس ضوابط شرع مقدس اسلام در مورد تبدیل یا فروش اموال موقوفه توسط مجتهد جامع الشرایط صادر شده باشد .

زراعت : تولید محصول به وسیله عملیات زراعتی یا با غداری .

زارع صاحب نسق : کسی است مالک زمین نیست و با دارا بودن یک یا چند عامل زراعتی شخصاَ یا با کمک خانواده خود در اراضی موقوفه زراعت مینماید و مقداری از محصول را بصورت نقدی یا جنسی بعنوان اجاره بها به موقوفه میدهد و نسق مورد زراعت وی مشمول قوانین اصلاحات ارضی بوده است .

مرتع : زمینی است اعم از کوه و دامنه یا زمینی مسطح که درآن نباتات علوفه ای به طور طبیعی روئیده و درهر هکتار آن حداقل تعلیف سه راس گوسفند یا معادل آنان از انواع دام های دیگر در یک فصل چرا امکان پذیر باشد.

بیشه و قلمستان : زمینی است که در آن درختان غیر مثمر بوسیله اشخاص غرس شده و تعداد درخت در هر هکتار آن از هزار اصله تجاوز نماید .

باغ : زمینی است که در آن درختان مثمر یا مو به وسیله اشخاص غرس شده و عرفاَ باغ شناخته شود .

 

http://www.isfp.ir82

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد